، Nashriyeh2005@gmail.com
چکیده: (2420 مشاهده)
همچون بلر،دختر چهارده سالهام،وقتی یک کودک معلول داشته باشی، اولویتهایت تغییر میکند و وادار میشوی نسبت به چیزهایی بسیار توجه کنی که عادت کردهای آنها را ندیده بگیری،برای مثال از خودت بپرسی بچهات دوستی دارد؟توی زنگتفریح بازی میکند و میدود؟و چیزهایی که همیشه برایتمهم بودهاند را ندیده بگیری،مثل نمره و امتحان اختلال یادگیری است. این یک بدبیاری است چرا که الان همهجا مدارس مملو از دانشآموزان سرزنده و باهوشی هستند که دچار اختلالهای خاص یادگیریاند و همه احتمالا مثل"راس"گرفتار همان احساس شکست و ناامیدیاند. ولی من و چند نفر کارشناس یادگیری که در جلسه شرکت دارند،معتقدیم همه به این علت است که از"راس"خواستهاند تا بیشتر بخواند و بنویسد. "راس"را به عنوان یک دانشآموز دارای نیازهای خاص آموزشی طبقهبندی کردند،با این حال سر یک کلاس آموزشی عمومی 28 نفره نشسته و خدمات اضافی برایش مهیاست،مثل خدمات مربوط به گفتار درمانی،شنواییسنجی،کار درمانی و فیزیوتراپی برای کسب مهارتهای حرکتی ظریف و درشت،و نیز فنآوری کمکرسان به صورت یک رایانهی کیفی و یک دستگاه آمپلی فایر کمک شنوایی و برگزاری کلاسهای جبرانی. اما من فکر میکنم این یعنی تنبیه کردن او به علت معلول بودن و از اولیای مدرسه میخواهم که به جای آن به او وقت بیشتری بدهند تا تکلیفهایش را انجام بدهد. همینکه زنده و سرحال بود برایم کفایت میکرد و هیچ چیز دیگری مهم نبود این نه برای من خوب است و نه به خصوص برای"راس".
نوع مطالعه:
ترجمه (پایان پذیرفته است) |
موضوع مقاله:
مشاوره و مددكاري دریافت: 1398/11/25 | پذیرش: 1398/11/26 | انتشار: 1398/11/26 | انتشار الکترونیک: 1398/11/26
ارسال پیام به نویسنده مسئول