1- ، Nashriyeh2005@gmail.com
چکیده: (3300 مشاهده)
هدف هر نظام آموزشی این اسن که همهی دانش آموزان خود را برای تبدیل شدن به شهروندانی آگاه و کارآمد و ادامهی جامعه در حال تغییروگداز آماده کند. این کار باید به گونهای انجام شود که شرایط مناسب برای یادگیری و پیشرفت هر کودک صرفنظر از ویژگیهای وی فراهم شود.در این راستا نظام آموزشی میبایست اطمینان دهد که هر دانشآموز در کلاس،امکانات دستیابی به فرصتهای لازم برای بروز استعدادها و تواناییهای خود را دارد.دستیابی به چنین سطحی از اطمینان نیاز به رویکردی دارد که بتواند طیف وسیع و گوناگونی از تفاوت ها را پوشش دهد(ساعیمنش،1382). در قرن نوزدهم،مدارس عادی معمولا مانع از ورود بعضی از کودکان میشدند.برای پذیرش کسانی که زیر پوشش نظام آموزش و پرورش قرار میگرفتند و کسانی که از قرار گرفتن در این نظام واپسزده میشدند، هنجارهایی،وجود داشت.این جداسازی تبدیل کاری مجاز و مشروع شد.گسترش آزمونهای روانی و تکنیکهای موجود برای ارزیابی و نگرشهایی که در مورد«طبیعی بودن»وجود داشت به این کار سرعت بخشید و آن را تسهیل کرد.اخیرا و بهویژه طی دو دههی گذشته آنچه به عنوان طبیعی و هنجار پذیرفته شده بود بهطور جدی زیر سؤال رفت.خارج کردن کودکان،افراد جوان و بزرگسالان از جامعهی عادی به علت کمتوانییا مشکل یادگیری درحال حاضر به عنوان یک تبعیض منفی مطرح شده و یک بحث مهم حقوق بشری است. یکی از پیشنهادهای جهانی برای تغییر کمی و کیفی آموزش و پرورش،فراگیرسازی است که یک رویکرد و تفکر است و یک قالب فکری نیست که بتوانیم اصول آن را به تبعیت از کشورهای پیشرفته پیاده کنیم.برای اینکه بتوانیم از فراگیرسازی به عنوان دارویی برای درمان دردهای آموزش و پرورش خود استفاده کنیم،باید به پژوهش،مطالعه و فهم آن بپردازیم و آن را با فرهنگ خود متناسب کنیم.
نوع مطالعه:
مروری |
موضوع مقاله:
تلفیقی فراگیر دریافت: 1398/10/22 | پذیرش: 1398/10/28 | انتشار: 1398/10/28 | انتشار الکترونیک: 1398/10/28
ارسال پیام به نویسنده مسئول