۱۶ نتیجه برای طاهر
سیده طاهره موسوی،
جلد ۱، شماره ۲۶ - ( ۲-۱۳۸۳ )
چکیده
در فایل منابع موجود می باشد
کارشناس ارشد طاهره السادات هندی، دکتر ساحل همتی گرکانی،
جلد ۱، شماره ۱۵۶ - ( ۲-۱۳۹۸ )
چکیده
آموزش فراگیر به عنوان یک آموزش امید بخش برای تعلیم و تربیت کودکان خردسال است. مطالعاتی که در زمینه ی فراگیرسازی دانش آموزان با نیازهای ویژه انجام شده بیشتر بر فراگیرسازی دانش آموزان سنین مدرسه متمرکز است و کمتر به بررسی فراگیرسازی در سنین پیش از دبستان پرداخته می شود و این در حالی است که آموزش کودکان با نیازهای ویژه در مهدکودک های فراگیر در کنار همسالان خود در طول چند دهه ی گذشته افزایش یافته و بسیاری از کودکانی که قبلا در مراکز جداگانه و ویژه تحصیل می کردند امروزه می توانند در مهدکودک های فراگیر حضور داشته باشند. همچنین مطالعات بیانگر مزیت های بسیار فراگیرسازی برای کودکان اعم از کودکان با و بدون نیازهای ویژه در محیط پیش از دبستان بوده و کودکان با ثبت نام در مهدکودک های فراگیر به موفقیت و پیشرفت های بسیاری نسبت به کودکان در مهدکودک های ویژه دست میابند.کلید ساخت فراگیرسازی موفق در دسترس بودن استراتژی فراگیر موفق و آموزش معلمین است با وجود پشتیبانی و حمایت قوی از فراگیرسازی در مهدکودک ها، متاسفانه مطالعات انجام شده در این زمینه اندک هستند.
آقای صاحب یوسفی، دکتر مرضیه غلامی، خانم طاهره نجفی فرد، آقای سعید عباسی،
جلد ۱، شماره ۱۶۷ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی نوعی اختلال عصبی تحولی است که بر جنبه های مختلف زندگی
تأثیر می گذارد. کودکان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی در حافظه کاری، بازداری پاسخ، توجه و مهارت های اجتماعی
دچار مشکل هستند. این کنش ها به کودک اجازه می دهد تا رفتار خود را بازبینی کند و مطابق آن تغییر دهد. هدف پژوهش
حاضر، مروری بر پژوهش های انجام گرفته درمورد تأثیر ذهن آ گاهی درکودکان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی بود.
مواد و روش ها: بررسی داده ها در پژوهش حاضر به صورت مروری نظام مند انجام گرفت. روش شناسی آن نیز مبتنی
بر گردآوری، طبقه بندی و خلاصه کردن یافته های مقالات علمی پژوهشی مرتبط با ذهن آ گاهی، اختلال نارسایی توجه/
بیش فعالی در بین سال های ۲۰۲۰ - ۲۰۱۰ میلادی برگرفته از پایگاه های اطلاعاتی Eric ، Ebsco ، Google Scholar، Scopus
Science Direct ، PubMed ، با کلید واژه های ذهن آ گاهی، کودکان، اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی بود. در
جست و جوی اولیه ۹۸ مقاله انتخاب شدند و در ادامه ۱۲ مقاله که عنوان آنها ذهن آ گاهی در کودکان با اختلال نارسایی
توجه/ بیش فعالی بود، انتخاب شدند. از بین آنها ۸۰ مقاله به دلیل عدم تناسب با موضوع، ۵ مقاله به علت قدیمی بودن
و ۱ مقاله به علت تکراری بودن در چند پایگاه اطلاعاتی حذف گردید و نهایتاً ۱۲ مقاله انتخاب شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که این درمان در کاهش علائم اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی مناسب است. همچنین
ذهن آ گاهی باعث بهبود کارکردهای اجرایی، توجه، هیجانات، فراشناخت و خودتنظیمی کودکان با اختلال نارسایی توجه/
بیش فعالی می شود.
نتیجه گیری: با بررسی مطالعات انجام گرفته می توان نتیجه گرفت که ذهن آ گاهی یکی از درمان های مکمل برای اختلال
نارسایی توجه/ بیش فعالی است و قادر خواهد بود حیطه هایی که کودکان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی در آنها
نقص دارند، از جمله کارکردهای اجرایی، تمرکز، توجه و کنترل تکانه را بهبود ببخشد.
طاهره یحیی پور، حمدالله جاریوند، فرزانه هومن،
جلد ۱، شماره ۱۷۹ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف تبیین مدل ساختاری کیفیت زندگی براساس اجتناب تجربی، معنای زندگی با
میانجی گری سلامت معنوی در مادران کودکان نابینا و ناشنوا انجام شد.
روش: پژوهش حاضر، یک پژوهش کاربردی و از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش، شامل تمامی مادران
کودکان نابینا و ناشنوای شهرستان خرم آباد در سال ۱۴۰۰ بود که با توجه به میانگین پژوهش های قبلی و نیز تعداد متغیرها،
جمعاً نمونه ای به حجم ۳۰۰ نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند درنظر گرفته شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل
پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت - فرم کوتاه ) ۲۰۰۵ (، پرسشنامه اجتناب تجربی ) ۲۰۱۱ (، پرسشنامه معنای
زندگی ) ۲۰۰۶ (، پرسشنامه سلامت معنوی ) ۱۹۸۲ ( بود. تحلیل داده ها با نسخه ۲۴ نرم افزار SPSS و نسخه ۲۴ نرم افزار
AMUS و با استفاده از روش تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری ) SEM ( انجام شد.
یافته ها: متغیرهای سلامت معنوی، معنای زندگی، اجتناب تجربی دارای تأثیر معنادار در پیش بینی کیفیت زندگی مادران
کودکان نابینا و ناشنوا داشتند ) ۰۰۱ / P=۰ (. همچنین سلامت معنوی رابطه بین اجتناب تجربی، معنای زندگی و کیفیت زندگی
مادران کودکان نابینا و ناشنوا را به صورت منفی و معنادار میانجیگری می کند.
نتیجه گیری: با توجه به تأثیرگذاری متغیرهای مورد مطالعه بر پیش بینی کیفیت زندگی مادران کودکان نابینا و ناشنوا، باید
برنامه ریزی و ایجاد زیرساخت های مناسب به منظور بهبود کیفیت زندگی مادران کودکان نابینا و ناشنوا به عمل آید.
فائزه خداکرمی، عباسعلی حسین خانزاده، محبوبه طاهر،
جلد ۲، شماره ۱۶۰ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال نافرمانی مقابلهای از شایعترین اختلالهای رفتاری است که موجب تخریب شدید روابط بینفردی کودک با همتایان، دوستان و اعضای خانواده میشود. خانواده و کیفیت روابط متقابل در آن، بهمثابه نخستین و بادوامترین عامل سازندۀ شخصیت و رفتارهای بعدی کودک، عاملی تعیینکننده در تحول و سلامت روانی کودک در بزرگسالی است. نتایج بررسی پژوهشهای مختلف در این زمینه نشان داده است اختلال نافرمانی مقابلهای، پیامدهای مـــنفی بسیاری را برای خانواده به دنبال دارد و کودکان با این اختلال مشکلات فراوانی در روابط با والدین و خواهر - برادرهایشان تجربه میکنند. این کودکان در معرض مشکلاتی چون بیثباتی خانواده و مشکلات سازشیافتگی والدین، بدرفتاری والدین، و نیز نبود فضای صمیمی و گرم در روابط تنیزادگان (خواهر-برادرها) هستند. از اینرو، پژوهشها باید روی کیفیت روابط دوجانبۀ میان اعضای خانواده و کودک با اختلال نافرمانی مقابلهای تأکید کرده و مسیرهای مختلف این روابط را بررسی کنند. به همین منظور، در این مقاله ویژگیهای کودک با اختلال نافرمانی مقابلهای، کیفیت روابط کودک با والد، و نیز کیفیت روابط خواهر - برادرها در این خانوادهها بررسی و راهکارهای درمانی سودمندی جهت بهبود این روابط ارائه شده است.
دکتر قربان همتی علمدارلو، دکتر عباسعلی حسین خانزاده، آقای محمد صادق ارجمندی، آقای محمد مهدی تیموری آسفیچی، خانم محبوبه طاهر،
جلد ۳، شماره ۱۲۵ - ( ۵-۱۳۹۳ )
چکیده
هدف پژوهش حاضر پیشبینی مشکلات رفتاری کودکان پیشدبستانی با کمتوانیذهنی بر اساس سبک فرزندپروری مادران آنها بود. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه مورد مطالعه را تمامی مادران کودکان پیشدبستانی با کمتوانیذهنی شهر شیراز تشکیل میداد که از میان آنها ۵۸ نفر با روش نمونهگیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند و پرسشنامه سبک فرزندپروری مادران (رابینسون و همکاران، ۱۹۹۵) و مقیاس مشکلات رفتاری کودکان پیشدبستانی با کمتوانیذهنی (شهیم و یوسفی، ۱۳۷۸) را تکمیل کردند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از رگرسیون چندگانه نشان داد که سبک فرزندپروری استبدادی و سهلگیرانه پیشبینیکننده مثبت و معنیدار مشکل رفتاری ترس، مشکل رفتار اجتماعی و پرخاشگری است (۰۵/۰>P). همچنین یافتههای پژوهش نشان داد که سبک فرزندپروری اقتداری پیشبینیکننده منفی و معنیدار مشکل رفتاری ترس، مشکل رفتار اجتماعی و پرخاشگری است (۰۵/۰>P). شایان ذکر است که در این پژوهش بین سبک استبدادی، سبک اقتداری و سبک سهلگیرانه با مشکل نارسایی توجه همبستگی معنیداری مشاهده نشد. با توجه به یافتههای به دست آمده طراحی کارگاههای آموزشی در مورد سبک های فرزندپروری و اثرات هر یک از آن ها بر فرزندان بسیار ضروری است تا از این طریق بتوان با تغییر نگرش مادران و بهبود روابط اعضای خانواده مشکلات رفتاری دانش آموزان با کم توان ذهنی را کاهش داد.
طاهر اصلانی،
جلد ۳، شماره ۱۴۰ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه: درصد قابل توجهی از دانشآموزان دارای مشکلات یادگیری هستند. دانشآموزانی که دارای مشکلات یادگیری هستند در معرض مشکلات تحصیلی و سازشی متعدد قرار دارند و این مسئله والدین این دانشآموزان را هم تحتتاثیر آسیبهای روانشناختی قرار میدهد. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر آموزش شناختی – رفتاری والدین در درمان مشکل دیکتهنویسی و تعلل در انجام تکالیف درسی دانشآموزان انجام شد. پژوهش حاضر بهصورت آزمایشی و در قالب طرح تک آزمودنی ای-بی-ای اجرا شد و رفتارهای دانشآموز در مراحل پیش و پس از درمان مورد ارزیابی قرار گرفت.
روش: جامعه آماری پژوهش، دانشآموزان دارای مشکل دیکتهنویسی مراجعه کننده به مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی اداره کل آموزشوپرورش استان اردبیل در سال ۱۳۹۲ بودند. نمونههای پژوهش بهصورت تصادفی ساده از بین مراجعان مرکز مشاوره انتخاب شدند. از آزمون ریون رنگی کودکان، آزمون مازهای پروتئوس و جدول مشاهده رفتار برای ارزیابی و گردآوری دادهها استفاده شد.
یافتهها: پیگیری وضعیت دانشآموز از طریق مدرسه و خانواده و بررسی فراوانی و نمودار رفتارهای عملکرد او نشان داد که این روش در درمان مشکل دیکتهنویسی و تعلل در انجام تکالیف درسی دانشآموز موثر بوده است.
نتیجهگیری: به کارگیری شیوه آموزش شناختی – رفتاری والدین در مراکز مشاوره میتواند در درمان مشکل دیکتهنویسی و مشکلات تحصیلی و سازشی دانشآموزان موثر باشد.
آقا عبدالمجید طاهری، آقا امیر قمرانی، آقا پرویز عسگری، آقا سالار فرامرزی، خانم فریبا حافظی،
جلد ۳، شماره ۱۶۳ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده
چکیده
زمینه: کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی در تعامل با همسالان خود مشکل دارند، خودانگی، آنها را رنج
می دهد و سطح اضطراب بالایی دارند. هدف پژوهش حاضر تعیین کارکردهای اجرایی بر سطح تعاملات کودک با
همسالان، خودانگی و اضطراب کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی بود.
روش: ۳۰ کودک ۶ تا ۱۴ ساله با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی که به کلینیک مشاوره و خدمات روان شناختی
آموزش و پرورش سبزوار مراجعه کرده بودند به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند و در ۸ جلسه ی ۴۵
دقیقه ای تحت آموزش و تمرین کارکردهای اجرایی یک روان شناس قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش؛
پرسشنامه کانرز، پرسشنامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت، مقیاس اضطراب کودکان اسپنس و ابزار سنجش
خودانگی مایکل کینگ بود که همه ی کودکان، قبل و بلافاصله پس از برنامه مداخله آنها را تکمیل کردند. مقایسه بین دو
گروه توسط آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری انجام شد.
یافته ها: میانگین نمرات تعاملات اجتماعی، خودانگی و اضطراب در کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی قبل
از مداخله تفاوت معنا داری نداشت، اما میانگین نمرات دو گروه بلافاصله پس از مداخله تفاوت معنا داری پیدا کرد؛ به
طوری که میانگین نمرات تعاملات اجتماعی، خودانگی و اضطراب کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی در گروه
کنترل تغییر معناداری نداشت اما در گروه مداخله تغییر معنا داری را نشان داد ) ۰۵ / .) P> ۰
نتیجه گیری: مداخله کارکردهای اجرایی توانست تعاملات اجتماعی، خودانگی و سطح اضطراب کودکان با اختلال
نارسایی توجه/بیش فعالی را بهبود بخشد. با توجه به یافته های پژوهش، استفاده از کارکردهای اجرایی برای بهبود تعاملات
اجتماعی، خودانگی و اضطراب کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی پیشنهاد می شود.
محبوبه طاهر، علی ایزدپناه،
جلد ۳، شماره ۱۸۱ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه تنظیم هیجانی، سبک های تصمیم گیری و پردازش شناختی در کودکان با
اختلال نافرمانی مقابله ای و کودکان بهنجار بود.
روش: روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع علی-مقایسه ای بود، جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان بهنجار و با
اختلال نافرمانی مقابله ای مقطع ابتدایی شهرستان مینودشت در سال تحصیلی ۹۸ - ۱۳۹۷ بود. کودکان با اختلال نافرمانی
مقابله ای با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و کودکان بهنجار با روش در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد
استفاده شامل مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای کودکان هومرسون و همکاران، پرسشنامه تنظیم هیجان گراس
و جان، سبک های تصمیم گیری اسکات و بروس و پرسشنامه پردازش اطلاعات اسکوونبرگ و اسکیلدر بود.
یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری نشان داد که میانگین ارزیابی مجدد کودکان بهنجار بیشتر از کودکان
با اختلال نافرمانی مقابله ای بود و میانگین سرکوبی کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای بیشتر از کودکان بهنجار بود. در
سبک های تصمیم گیری اجتنابی، وابسته و آنی میانگین کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای بیشتر از کودکان بهنجار بود
و در سبک های شهودی و منطقی میانگین کودکان بهنجار بالاتر بود. میانگین مؤلفه های پردازش شناختی شامل خواندن
انتقادی، بافت اولیه و ساختار کودکان بهنجار بیشتر از کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای بود.
نتایج: بنابراین می توان نتیجه گرفت که ماهیت اختلال کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای موجب می شود که آنها در
تنظیم هیجانی، سبک های تصمیم گیری و پردازش شناختی از همتایان بهنجار خود ضعیف تر عمل کنند.
سیده طاهره سیدی،
جلد ۴، شماره ۲۲ - ( ۸-۱۳۸۲ )
چکیده
در فایل منابع موجود می باشد
الیاس بیگدلی، دکتر طاهره الهی،
جلد ۴، شماره ۱۲۶ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده
زمینه: هوش هیجانی رابطه روشنی با خودکارآمدی در دانش آموزان نابینا و ناشنوا دارد. پژوهش حاضر به منظور بررسی و مقایسه هوش هیجانی دانش آموزان نابینا و ناشنوای دوره دبیرستان استان زنجان انجام شد.
روش: روش پژوهش توصیفی- پیمایشی می باشد. جامعه پژوهش تمامی دانش آموزان نابینا و ناشنوای استان را دربرمی گیرد. همه افراد جامعه آماری (۱۸نفر نابینا و ۳۲ نفر ناشنوا ) به روش سرشماری مورد مطالعه قرارگرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ و اطلاعات جمعیت شناختی، جمع آوری و از طریق روش های مناسب آماری تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که دانش آموزان نابینا و ناشنوا از سطح متوسط هوش هیجانی برخوردارند. مقایسه گروه ها هم نشان دهنده آن بود که هوش هیجانی دانش آموزان نابینا و دانش آموزان دختر به ترتیب از دانش آموزان ناشنوا و پسر بیشتر بود. همچنین رابطه منفی و معنادار بین هوش هیجانی و سن در دانش آموزان نابینا مشاهده شد.
نتیجه گیری: با توجه به این که افراد به دلیل محدودیت های جسمانی خود هر روز با مسائل و مشکلات متعدد بسیاری مواجه می شوند هوش هیجانی متوسط وضعیت خوبی برای آن ها نیست و از آنجا که هوش هیجانی انعطاف پذیر بوده و با آموزش قابل افزایش است باید درجهت بهبود وضعیت موجود اقدام شود. از سوی دیگر رابطه منفی هوش هیجانی و سن در دانش آموزان نابینا، شاهدی دیگر دال بر ناکافی بودن هوش هیجانی متوسط برای آن هاست چرا که با افزایش سن و به دنبال آن، افزایش مشکلات زندگی، سطح متوسط هوش هیجانی نمی تواند در مقابله با مشکلات و ارتباطات اجتماعی یاریگر آن ها باشد.
خانم طاهره نجفیفرد، خانم مرضیه غلامی، خانم اطهر محمدی ملکآبادی،
جلد ۴، شماره ۱۵۳ - ( ۸-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه: اختلال وسواس فکری- عملی یکی از اختلالهای شایع روانشناختی است که در نوجوانان شیوع نسبتا بالایی دارد. این اختلال هزینههای اجتماعی و اقتصادی بسیاری را برای افراد مبتلا و جامعه ایجاد میکند و بر کارکردهای اجتماعی، تحصیلی و شغلی این نوجوانان تاثیر میگذارد.
روش: مقالههای اختلال وسواس فکری-عملی در نوجوانان در پایگاههای اطلاعاتی اسکوپوس از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۸، اریک از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۸، پابمد و موتور جستجوی گوگل از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۸ با استفاده از واژههای کلیدی وسواس، وسواس فکری، وسواس عملی و واژههای مرتبط، جستجو و منابع لازم برای پژوهش جمعآوری شد.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که اختلال وسواس فکری- عملی به علت عوامل ژنتیکی و غیرژنتیکی بر عملکرد تحصیلی و اجتماعی این نوجوانان تاثیر میگذارد؛ بنابراین تشخیص و مداخله بهنگام میتواند عملکرد اجتماعی، هیجانی و تحصیلی این دانشآموزان را افزایش دهد.
صاحب یوسفی، صمد اخوندلو، طاهره نجفی فرد، ناهید ثامتی، صلاح محمدی،
جلد ۴، شماره ۱۸۲ - ( ۸-۱۴۰۳ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: دانش آموزان با آسیب بینایی علاوه بر آموزش در برنامه درسی اصلی مورد نیاز برای همه دانش آموزان باید
آموزش های مؤثر و تخصصی در زمینه های منحصربه فردی که به آن برنامه درسی ویژه گفته می شود را نیز دریافت کنند. هدف
از پژوهش حاضر مروری بر پژوهش های انجام گرفته در زمینه ی برنامه درسی ویژه دانش آموزان با آسیب بینایی بود.
مواد و روش ها: بررسی داده ها در پژوهش حاضر به صورت مروری نظام مند انجام گرفت. روش شناسی آن مبتنی بر
گردآوری، طبقه بندی و خلاصه کردن یافته های مقالات علمی- پژوهشی مرتبط با برنامه آموزش ویژه دانش آموزان با آسیب
بینایی بود که در سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۳ میلادی و برگرفته از پایگاهای اطلاعاتی ، Eric، Ebsco، Google Scholar،Scopus
Science Direct، PubMed با کلید واژه های مهارت های جبرانی، کارایی حسی، فناوری کمکی، جهت یابی و حرکت، زندگی
مستقل، تعاملات اجتماعی، آموزش حرفه ای )شغلی(، تفریح و سرگرمی، خودتصمیم گیری و دانش آموزان با آسیب بینایی
صورت گرفت. نحوه جستجو به این شکل بود که کلیدواژه های مذکور به زبان فارسی و انگلیسی مورد جستجو قرار گرفتند.
در جستجوی اولیه، ۱۰۵ مقاله انتخاب شدند و در ادامه ۲۳ مقاله که عنوان آنها مهارت های جبرانی، کارایی حسی، فناوری
کمکی، جهت یابی و حرکت، زندگی مستقل، تعاملات اجتماعی، آموزش حرفه ای )شغلی(، تفریح و سرگرمی، خودتصمیم گیری
و دانش آموزان با آسیب بینایی بود، انتخاب شدند.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد، در ۹ حوزه برنامه درسی آموزش ویژه، مهارت ها باید به گونه ای آموزش داده شوند که با زندگی
واقعی این دانش آموزان همسو باشند و این دانش آموزان از طریق آموزش منظم و متوالی توسط یک مربی می توانند به این ۹
حوزه دست یابند.
خانم مرضیه غلامی، خانم طاهره نجفی فرد، آقا سعید عباسی، آقا صاحب یوسفی،
جلد ۵، شماره ۱۴۸ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده
یکی از مسائلی که از دیرباز تا کنون مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته، اختلال یادگیری است، اصطلاح اختلال یادگیری را اولین بار ساموئل کرک در سال ۱۹۶۳ برای توصیف گروهی از کودکان که در تحول زبان، گفتار، خواندن و مهارتهای ارتباطی دچار اختلال بودند، پیشنهاد کرد و علت این اختلالها را آسیب مغزی و بدکارکردی مغز میدانست. در رویکرد آدلر-درایکورس بسیاری از وضعیت های منتسب به اختلال یادگیری، مشکل یادگیری نامیده میشود که ناشی از عوامل گوناگونی مانند کمبود دلگرمی، مشکل آموزش مناسب، نداشتن احساس تعلق، ضعف در احساس قابلیت، خودپنداره ضعیف، عدم همکاری و سبک زندگی نامناسب ایجاد میشود. مقاله حاضر به بررسی هر یک از این عوامل بر مشکلات یادگیری میپردازد. بدین منظور مقالههای مرتبط با رویکرد آدلر -درایکورس به مشکلات خواندن در پایگاههای اطلاعاتی اسکوپوس، اریک، پابمد و موتور جستجوی گوگل با استفاده از واژههای کلیدی اختلال خواندن و روانشناسی فردی و واژههای مرتبط جستجو و بررسی شد. نتایج این پژوهش نشان داد که بهبود احساس تعلق، دلگرمی، احساس قابلیت، به حساب آمدن، خودپنداره و سبک زندگی دانشآموزانِ با مشکل خواندن میتواند به پیشرفت خواندن در این دانشآموزان کمک کند.
عباسعلی حسین خانزاده، محبوبه طاهر، طیبه یگانه،
جلد ۶، شماره ۱۱۹ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی یکی از شایعترین اختلالهای عصب- رفتاری تشخیص داده شده در میان دانشآموزان است که با مشکلاتی در زمینههای مختلف آموزشی از جمله عملکرد تحصیلی ضعیف، مردودی و ترک مدرسه همراه است و میتواند منجر به مشکلات سازگاری در مدرسه و رفتارهای اخلالگر در مدرسه گردد. این اختلال به شدت عملکرد دانشآموز را در مدرسه مختل میکند و سیر مزمن آن منجر به سایر اختلال های روانپزشکی در دوران بزرگسالی میشود. نکته مهم این است که شناسایی و درمان به موقع این اختلال منجر به بهبودی قابل توجهی در عملکرد فردی و اجتماعی دانشآموز و کاهش نشانههای اختلال خواهد شد. به همین جهت بر اهمیت سنجش، شناسایی و درمان این دانشآموزان در مدرسه تأکید فراوانی شده است تا نیاز آنها به تشخیص و مداخله زودهنگام مرتفع گردد و بتوانند مهارتهای پیشنیاز جهت موفقیت تحصیلی را فراگیرند. بنابراین پژوهش حاضر ضمن بررسی پژوهشهای قبلی درباره مفهومپردازی و تعریف اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی، سببشناسی، مداخلات درمانی و به طور کلی دیگر عوامل مرتبط با این اختلال ، سعی کرده است زمینهای را برای شناسایی بیشتر این اختلال و مداخلات درمانی مناسب آن در مدرسه فراهم سازد.
طاهره بهمنی،
جلد ۹، شماره ۸۷ - ( ۱۲-۱۳۸۷ )
چکیده
هدف از این پژوهش مقایسهی نمرات شیوههای فرزندپروری والدین و توانایی نوشتن در دانشآموزان دختر دارای نارسایی نوشتن و عادی پایهی چهارم ابتدایی است.روش مورد استفاده علی-مقایسهای و جامعهی آماری تمام دانشآموزان دختر پایهی چهارم ابتدایی شهر بهبهان است.روش نمونهگیری،خوشهای تصادفی بود که از کل مدارس ابتدایی،۶ مدرسهی دخترانه و از هر مدرسه ۵ دانشآموز عادی انتخاب و برای تعیین دانش آموزان دارای نارسایی نوشتن با استفاده از معیار تشخیصی و آماری انجمن روانپزشکی آمریکا(۰۰۰۲)،نظر معلمان، نمرهی املاء و انشاء و آزمون فلاحچای(۱۳۷۴)،۳۰دانشآموز دختر دارای اختلال نارسانویسی غربالگری شدند.ابزار مورد استفاده پرسشنامهی ویژگیهای جمعیت شناختی و پرسشنامهی شیوههای فرزندپروری رابینسون بود که توسط والدین تکمیل شد. نمرات شیوههای مختلف فرزندپروری والدین در دو گروه کودکان عادی و نارسانویس متفاوت بود.والدین دانشآموزان عادی نمرهی بیشتری در شیوههای فرزندپروری مقتدرانه به دست آوردند.یافتههای فرعی پژوهش نشان داد بین سطح درآمد خانواده و سطح تحصیلات مادر و توانایی نوشتن دانشآموزان رابطهی معناداری وجود دارد.